مجاز:
مجاز به کار گرفتن واژه در غیر معنی حقیقی است که دو تا شرط داره :
۱- میان دو واژه در خارج از کلاس رابطهای یا علاقه ای برقرار باشه
برای مثال در جمله ایران در مسابقات کشتی به مقام اول دست یافت واژه ایران به خاطر اینکه محل زندگی اعضای تیم است به جای تیم ایران به کار رفته است یا در جملهای به دوستم زنگ زدم واژه زنگ به خاطر اینکه جزئی از تلفن است به جای تلفن به کار رفته است
۲- قرینهای یا سرنخی وجود داشته باشد تا به ما بفهماند که لغت در معنی اصلی خود به کار نرفته است قرینه نشانه است که ذهن را از حقیقت باز میدارد. قرینه گاه در کلام حضور دارد و لفظی است و گاه باید از سیاق یا همان حال و هوای جمله با آن پی ببریم یعنی معنویه برای مثال در جمله ایران در بازیهای آسیایی مقام اول را کسب کرد یران مجاز از تیم ایران است و کسب مقام اول سرنخ یا قرینهای ست که ذهن ما را از معنی حقیقی باز میدارد
یا در بیت دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید /کز یکدیگر گشایی زلف گره گشا را ===> دست مجاز از انگشت است و گره گشاید قرینه یا سرنخی است تا بفهمیم منظور از دست انگشت است یرا گره گشودن با انگشت صورت میگیرد نه دست
استعاره:
استعاره در لغت به معنی عاریه گرفتن است در اصطلاح آن است که لفظی در غیر معنایی حقیقی خود به کار رود از این جهت هر استاره نوعی مجاز است با علاقه مشابهت با این خصوصیت که رابطه یا همان علاقه بین معنای حقیقی و مجازی در آن مشابهت است استعاره به علت وجود علاقه مشابهت نوعی تشبیه به حساب میآید با این ویژگی که در آن از سه رکن تشبیه یعنی مشبه ورزش شبه و اعداد تشبیه کنار گذاشته شده است
حس امیزی:
شعر معمولا حاصل تجربهها و یافتههای شاعر یا نویسنده است بسیاری از این تجربهها و یافتهها تنها به یاری یکی از حواس به دست نیامده است شاعر برای بیان انتقال اینگونه تعجبها نیازمند آن است که حواس گوناگون مخاطب را همزمان تحت تاثیر قرار دهد کی از راههای این کار حس آمیزی است حس آمیزی یختن دو یا چند حس است در کلام به گونهای که با ایراد موسیقی معنوی به تاثیر سخن بیافزاید و سبب زیبایی آن شود
حس آمیزی به شکلهای گوناگونی از جمله ترکیبهای اضافی واژه غیر ساده بافت یک جمله و...کار میرود
مثال: قصه رنگی:ترکیب وصفی/صدای شکفتن دل:ترکیب اضافی/تلخی ک از زبان تو اید شنیدنی است:بافت جمله
حس آمیزی گاه حاصل آمیختن یک حواس پنجگانه با حس معنوی حس باطنی یا انتزاعی است به عبارت دیگر گاه اموری که با هیچ یک از حواس پنجگانه قابل درک نیست
مثال :عقل سرخ، فکر روشن، بوی غربت، جان شیرین، عادت سبز درخت، ذوق لطیف